داستان ازدواج یک مهندس صنایع با دختر بیل گیتس
پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر «بیل گیتس» است پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید پدر: اما این مرد جوان، قائم مقام «مدیرعامل بانک جهانی» است بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم پدر: اما این مرد جوان داماد «بیل گیتس» است و معامله به این ترتیب انجام می شود حالا تصاویر دختر بیل گیتس که همسری این دانشجوی جوان را اختیار کرده ببینید. اینم تصاویر دیگری از دختر بیل گیتس. منبع: زهرا اچ بی
پسر (دانشجوی رشته مهندسی صنایع): نه! من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پسر: آهان اگر اینطوریه، قبول است
پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم
بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند
بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است
مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم
مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشدنتیجه اخلاقی ۱: حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید چیزهایی بدست آورید. اما باید روش مثبتی را برگزینید.
نتیجه اخلاقی ۲: می شود با فکر، از هیچ، همه چیز ساخت.
0 نظرات: